وصیت نامه شهید عبدالرحمن مرغیان دزفولی
وصیت نامه شهید عبدالرحمن مرغیان دزفولی

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه پاسدار رشید اسلام

شهید عبدالرحمن مرغیان فرزند عبدالمحمد

کل نفس ذائقه الموت

با سلام و درود خدا بر پیامبران خصوصاً حضرت محمد صل الله علیه و آله و جانشینان برحقش و با درود خدا بر امام امت نائب بر حق امام زمان (عج) و با سلام بر ملت غیور ایران خصوصاً خانواده محترم شهدا و با سلام خدمت خانواده عزیزم خصوصاً مادر گرامیم.

می دانم که هم اکنون که مشغول خواندن این وصیت نامه هستید چشمان شما اشکبار می گردد چون این طبیعت هر فردی است که هر وقت شخصی از میان جمعی برود دیگران را اندوهگین می کند، اما همانطور که در بالا اشاره کردم هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید، یکی در جوانی و یکی در پیری، یکی در اثر تصادف و دیگری در اثر مریضی، اما چه مرگی بالاتر از شهادت می تواند باشد آن هم در راه معبود خود.

پس مادرم می دانم برایت سخت است اما تو را به خدا قسم می دهم صبور باش. خداوند انشاءالله به شما اجری عظیم خواد داد. نمی گویم گریه نکن چرا که گریه بر شهید زنده نگه داشتن نهضت اوست، اما مادر این را بگویم که شکوه نکن و شکرگزار باش و حمد خدا کن.

من می دانم که بعد از شهادت برادرم محمد به شما خیلی سخت گذشت اما خدا شاهد است که من تحمل ماندن در خانه را نداشتم، دلم می خواست که همراه سایر برادرانم در جبهه باشم و برای حفظ اسلام برزمم، اما اگر آن مدت را که در خانه ماندم صرفاً به خاطر تو و ساقط کردن تکلیف توسط فرماندهان عزیز بوده است، اما دیگر جای تأمل نیست و جبهه نیاز دارد و باید رفت و من خدا را شکر می کنم که باز هم توفیق  آمدن به جبهه را به من داد.

پس مادرجان صبور باش زیرا که: "ان الله مع الصابرین" مطمئن باش انشاءالله روزی به ما خواهی پیوست و من و محمد تا ابد در کنارت خواهیم بود.

به تمام خواهرانم صبور بودن را وصیت می کنم، همچنین به برادرم رحیم و عبدالعلی، و از آن ها می خواهم که فرزندانشان را فردی شایسته و خوب برای این جمهوری اسلامی بار بیاورند و از شما می خواهم که دنباله رو راه امام امت باشید.

و اما سخنی با دیگران برادران و دوستان عزیزم: شمایی که در این مدت عمر دوستیمان، دوستی ارشاد کننده برایم بودید، هرچند سخنانم تکراری است اما از برادران می خواهم مسجد را خالی نگذارند، سعی کنید برای مسجد به مناسبت های مختلف برنامه داشته باشید و نگذارید مسجد از فعالیتش بیفتد. همچنین در هر برنامه ای چه شادی و چه غم، شهدا را فراموش نکنید (ما دادیم جانمان را تا شما زنده بمانید). در ضمن برادران تا پیروزی نهایی جبهه ها را فراموش نکنند و اسلحه های افتاده ما را برگیرید و به میدار کارزار آیید و این از خدا بیخبران را نابود کنید.

به برادرم سعید و دوبهری وصیت می کنم که برنامه های لشکر قدس را در دست بگیرند و مصمم و جدی برای این آینده سازان جمهوری اسلامی برنامه های خوب طرح ریزی کنند.

وقت تنگ است و دیگر سخنی ندارم سلامم را به تمام فامیل و آشنایان برسانید و به آن ها بگویید که حلالم کنند. اگر کسی از من چیزی می خواهد بروند و از خانه بگیرند و اگر من از کسی چیزی می خواهم به او می بخشم. سلامم را به تمام دوستان عزیزم خصوصاً بچه های مسجد امام جعفرصادق(ع) و حضرت علی(ع) و جواد الائمه(ع) برسانید.

سلامم را به برادران حاج اصغر معینی و سید مجید شاه حسینی و برادرم علی پولادگر برسانید و از همگی آن ها برایم حلالیت بطلبید.

در پایان مدت 6 ماه نماز و 2 ماه روزه قضا دارم که برادرم هادی دغلاوی کسی که در مدت آشنایی مان به غیر از دردسر چیزی برایش نداشتم، می خواهم که برایم بجا آورد.

ضمناً برادرم عبدالعلی از طرف اینجانب وکیل است که هر تصمیم که می خواهد در مورد اثاثیه و مقدار پولی که دارم بگیرد. همگی شما را به خدای متعال می سپارم.

نماز وحشت و دیگر مستحبات را برایم بجا آورید و برایم مراسم دعای کمیل و توسل و ندبه برگزار کنید شاید خدا بواسطه این دعاها مرا ببخشد.

در پایان این شعر را تقدیم به عاشقان الله می کنم:

یکی درد و یکی درمان پسندد                                           یکی وصل و یکی هجران پسندد

                                   من از درمان و درد و وصل و هجران                                   پسندم آنچه را جانان پسندد

التماس دعا

عبدالرحمن مرغیان دزفولی

به تاریخ دوشنبه 65/10/29 ساعت 10 شب

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: